Monday 18 June 2012

رد پا



"نکند میخواهم بمیرم؟ من که هنوز خودم را به جایی آویزان نکرده ام. باید قبل از مرگ در چیزی چنگ بیندازم. باید قبل از مردنم ناخن هایم را در خاک فرو ببرم تا وقتی مرا به زور روی زمین می کشند به یادگار شیارهایی برزمین حفر کرده باشم. باید قبل از رفتن خودم را جابگذارم. اگر امروزچیزی از خودم باقی نگذارم چه کسی در آینده از وجود من باخبر خواهد شد؟ اگر جای پای مرا دیگران نبینند، من دیکر نیستم. اما من نمی خواهم نباشم. نمی خواهم آمده باشم و رفته باشم و هیچ غلطی نکرده باشم. نمی خواهم مثل بیشتر آدم ها که می آیند و می روندو هیچ غلطی نمی کنند، در تاریخ بی خاصیت باشم. نمی خواهم عضو خنثای بشریت باشم."
بخشی از کتاب "روی ماه خدا را ببوس"نوشته مصطفی مستور



  این روزها دغدغه خیلی ها  هست .ماندن . اثر گذار بودن .غلطی کردن .  رسالتی که انجام نشده باقیمانده . زندگی که تمام می شود . درست جایی که نقطه پایان قرار می گیرد ، خطی به درازای طول زندگی ، بودنت را محو می کند .نامی که پاک می شود . بودنی میرا . ....


No comments:

Post a Comment