Friday 8 June 2012

مستر تی بوی!

سالها پیش که توی یک شرکت کار می کردم یه آبدارچی داشتیم که مصداق کامل سوهان روح بود .دریغ از یک ذره نظافت ، ظرافت ؛ نظم و یا هر چیز دیگه ای که مختص شغل شریف چای رسانیه .از قضا از من هم خیلی بدش می اومد . کمی هم تقصیر خودم بود .زیادی بهش گیر می دادم . گیر که نه اولش تذکر بود . مثلا هر وقت برای من چای می آورد یه تار سیبیل شازده هم  توی لیوان داشت شنا می کرد بعد از کلی تذکر دادن که مطمئنم درست دم در اتاق سیبیلش رو می کند و می نداخت توی لیوان به این نتیجه رسیدم خودم برای خودم چای بریزم . یک پار که رفتم توی آشپزخونه دیدم از سماور صداهای تلق تولوق عجیبی می یاد درش رو که برداشتم از دیدن اون صحنه داشتم سکته می کردم . دو تا تخم مرغ انداخته بود تو آب سماور که همزمان آب پز شن !!!این کاررو گویا با تن ماهی هم کرده بود !!!بماند که چه داد و هواری کردم من اون روز و بعد از کلی صحبت کردن اخمهاشو کرد تو همو گفت :"خانم مهندس! من که می دونم شما می خوای من از اینجا برم و کار منو ازم بگیری..ولی نکن این کارو من رو از نون خوردن ننداز!!!!!"تصور کنین که فکر می کرد من می خوام جاشو بگیرم . با همون تی هم که توالت رو می شست اتاق من رو تی می کشید ....یک بار هم توی سالاد الویه مدیر عامل شرکت آب ریخت و گرمش کرد!!!!وای که چقدر قیافه مدیر عاملمون بعد از دیدن ظرف غذاش دیدنی بود . البته بگم همین شازده باعث شد که آوردن غذا از خونه منتفی شه واز اون به بعد شرکت خودش غذا می داد...خیلی ها هم خودشون دیگه برای خودشون چای می ریختن . شاید بپرسین چرا دوستمون با این همه شیرین کاری اخراج نمی شد . خوب بذارید پای دل رحمی جناب رییس که دلش نمی اومد ایشون رو از کار بر کنار کنه . خلاصه دوستمون چون هرروز کارش کمتر و کمتر می شد وقت مطالعه پیدا می کرد. تا اینکه یگ بار یه مهمون از آلمان داشتیم . به محض وارد شدن شازده مورد نظر پرید دم در و در کمال نا باوری با انگلیسی تقریبا سلیس طرف رو دعوت کرد بیاد تو !!!!!فک همه به زمین رسیده بود . ...و بدین ترتیب مستر تی بوی مذکور با استفاده بهینه از زمان حفظ شده از کارهای نکرده  مدارج ترقی رو یکی پس از دیگری طی کرد و فکر کنم بعد گرفتن لیسانس الان داره واسه فوق لیسانس اقدام می کنه .....این داستان رو گفتم واسه اونایی که می گن ایران سرزمین فرصتها نیست !!!دیدین هست ؟؟؟؟!!!

No comments:

Post a Comment