Sunday 30 June 2013

گیلاس نامه

دلم می خواد یه کتاب بنویسم و اسمشم بذارم «گیلاس» یا خیلی حالا بخوام به
خودم فشار بیارم «گیلاس نامه »همین عکس کاورم بذارم رو جلدش. همین که
کتاب رو بگیری دستت آب لب و لوچت راه بیوفته . همون حس خوب در اولین
برخورد ...توشم مهم نیست چی بنویسم .از پایین بودن سرعت نت توی گینه
بیسائو یا دلیل افسردگی پشه های بولیوی...یا اثر ختنه زنان در سومالی بر
سونامی ژاپن .مهم نیست. اون گیلاسای قرمز آویزون از درخت تاثیرشو می ذاره
برروی خواننده .هدفم چیه؟ ترویج جاذبه های بصری؟یا حمایت ازگیلاس کاران
؟راستش بهش فکر نکردم .ولی اگه این کارو کنم حتما از یه« باغ گیلاس دار»
می خوام اسپانسرم شه .حداقل مصرف گیلاس یک سالمون رو تامین کنه ! بعدش یه
نقد می نویسم برای کتاب خودم با اسم مستعار. که آقایون و خانومای نویسنده
! ببینین طرح جلد چه تاثیری داره روی فروش و اقبال کتابتون .اونوقت
دوستای طراحمم کلی بهم افتخار می کنن. تازه کلی آدم روشن فکر پیدا می شن
»میان می گن« دم خانم نویسنده گرم ! این گیلاس استعاره از دوران تعلیق و
آویزونی ِ حال حاضر بشریته !

البته دردسرهایی هم دار .«کیارستمی» می تونه مدعی شه که از «طعم گیلاس»ش
ایده گرفتم بی اینکه از اون یادی کنم .اونوقت نمی تونم کتابم رو به چندین
زبان زنده دنیا ترجمه کنم . احتمال «سو»شدنش هست....
خوبه که آدم همه جوانب رو در نظر بگیره قبل شروع هر کاری.راستی! این
آلبالو در قبال گیلاس حقش ضایع شده ها !اقبال عمومی گیلاس در مقایسه با
آلبالو خیلی بیشتره . درست مث اینکه توی یه خانواده یه بچه از اون یکی
محبوب تر باشه .اووف! خیلی حس بدیه .اصن نمی دونم اسم خانواده شون «گیلاس
سانان»ه یا «آلبالو سانان»؟خیلی مهجور مونده این «آلبالو»...البته این
نظر منه می تونه درست نباشه .حتی می تونه محترم نباشه . آخه می دونین کلا
آدمایی که گیلاس دوست دارن و به قول همین آقای کیارستمی عاشق «طعم
گیلاس»ن دنیا رو از یه منظر دیگه می بینن. خیلی درگیر حرف مردم نیستن !
نه اینکه نامهربونی ناراحتشون نکنه نه !اتفاقا زود هم می رنجن .خوب هر
چی نباشه گیلاس خورده ان .طعم شناسن ولی خوب زود به دل می گیرن زودم
یادشون می ره . به بیان دیگه صفر تا صد فراموشیشون در حد صدم ثانیه اس.

حتما کتاب «گیلاس» رو تقدیم می کنم به یه کسی. نمی دونم کی. باید بنویسم
بعد فکر کنم ببینم کی. مهم نیست کی باشه .ولی تقدیمش می کنم .می شه از
اون دسته کتاب «تقدیمیا». خوبه . دوست دارم یکی هم غیر خودم با کتابم ذوق
کنه .همین که اسمش میاد تو کتاب .توی همون صفحه های اول انگار نشسته
تنهایی یک تن گیلاس خورده ....اونم گیلاسی که خودش نخریده .تقدیمی بوده
....

واسه پشت جلد هیچ ایده خاصی ندارم .شاید همین طور سفید و خالی
بندازمش.شاید شماره ملیم رو 200بار سر و ته بنویسم پشت جلد .اون وقت اون
وسط یه عدد 8 یه گوشه بگنجونم .چرا 8؟همینطوری.چون شماره ملیم عدد 8
نداره .تنها عدد شماره شناسنامه ام که توی شماره ملیم وجود نداره همین
عدد 8ئه .تازه 8 سرو تهش با خودش فرقی نداره .فقط خودمم که می فهمم سر و
ته نوشته شده . یه چیزی که صد در صد خودم فهمیدم !!خوبه نه ؟خوب واضحه که
اعداد باید انگلیسی باشن اگه فارسی باشن اونوقت 8 پشت رو می شه 7...تمام
جذابیتش از بین می ره ...

برم برم کتابم رو بنویسم ...