Sunday 15 April 2012

پیش درامد گرانتر شدن بنزین


 در یک حرکت خود جوش و فرهنگی ، من و جمعی از همکاران تصمیم گرفتیم که از آوردن ماشینهامون خودداری کنیم و رسالت خودمون رو به عنوان قشر فرهنگی و فرهیخته جامعه !در آلوده نکردن هوای تهران انجام بدیم.البته من هم در راستای جو گیر شدن پیشنهاد دادم که دست به اعتصاب خروج باد معده هم بزنیم که سریعاً وتو شد. در همین راستا شخصا تصمیم گرفتم که با مترو تردد کنم !!!!!
القصه ! به دلایل ذکر شده من خودم رو تو مترو دیدم .البته اینکه می گم خودمو تو مترو دیدم راست می گم .چون از فاصله رسیدن به در مترو و قرار گرفتن روی صندلی رو اصلا نفهمیدم.حرکت پر جوش و خروشی منو پرتاب کرد به سمت جایگاه. جاگیر که شدم. یه نفس راحتی کشیدم...دو ، سه ایستگاه که گذشت یه خانمی با چند تا ساک وارد شد. شروع کرد به فروختن دونات و لواشک . می گفت: دونات 2تا 500 تومن 4 تا 1000 تومن! جالب بود که معلومه وقتی 2تا 500 تومن ، خوب 4تا هم 1000 تومنه. بگذریم! خانوم بغل دستی من اول صبحی با چنان ولعی دونات چرب و چیلی رو گاز می زد که من به سختی تونستم از اینکه روش شکوفه نزنم جلوگیری کنم. ایستگاه بعدی خانوم دیگه ای وارد شد. و بلافاصله شروع کرد به فروختن لباسهای زیر زنانه در انواع و اقسام طرحها و رنگها!!!! اولش باورم نشد. فکر کردم دوربین مخفیه ! اما به خودم اومدم دیدم نه خیلی هم جدیه ! از اونجاییکه من ناجور ذل زده بودم بهش نظرش رو به خودم جلب کردم .امد سمتم . یه دسته از اون اقلام رو گذاشت رو پای من و گفت اینا رو واسم نگه دار...و چند قدم رفت جلوترو شروع کرد به بازار گرمی
بعد یه اشاره ای به من زد و گفت : هر کدوم رو که می گم می شه بگیری بالا ببینن!!!!!!!!تصور کنین اگه کسی در اون موقعیت از من فیلم بگیره و بذاره یوتیوپ و بر حسب تصادف چهار تا آشنا این فیلم رو ببینن  جواب خانواده و دوست اشنا رو چه جور باید بدم ؟.....دستگیره ، دم کنی ، مسواک اورال بی ، جا لباسی ، روسری ، واکس ، خوش بو کننده .....خلاصه تنوع کالا بیداد می کرد....راننده هم نامردی نکرد و با روشن کردن کولر تو سرد ترین روز سال یه حال اساسی به همه داد.واگن داشت می ترکید هنوز نصفه راه رو رفته بودیم  که قطار ایستاد . نمی دونم چه مرگش بود ولی به 5 دقیقه ای ایستاد . فکر کنم داشت مسافر می زد!!!! دوباره که راه افتاد خانوم بغلیه که هر 2 تا دوناتشو بلعیده بود گفت : نمی دونم چرا حالت تهوع دارم امروز !و 2تا فیگور اوغ هم اومد...داشتم دیوانه می شدم.بعد از 1.30 ساعت  جون دادن تو مسیری  که من 40 دقیقه با ماشین  می رفتم به ایستگاه آخر رسیدم پریدم پایین . از شدت باد کولر سرم درد می کرد. یه ماشین گرفتم و رفتم سر کار. تا آخر روز انگار پوست سگ کشیده بودن رو صورتم . هرکی سوال می کرد کارش تموم بود. این پروسه موقع برگشت هم تکرار شد. البته  اینبار من از ایستگاه اول تا دم خونه سر پا ایستاده بودم...2 روزی طول کشید تا حالم جا اومد.....با خودم فکر می کنم چقدر طول می کشه تا مترو ما هم به استانداردهای جهانی نزدیک شه ؟؟؟؟

No comments:

Post a Comment