Sunday 15 April 2012

روزانه


پله ها را چند تا یکی می دوم .سعی می کنم مچ دستم را بر گردانم تا ساعت را ببینم سنگینی کیفم مانع می شود .خودم را داخل ماشین می اندازم . باز هم دیر شده . استارت می زنم . در آینه نگاه می کنم . مقنعه ام را جلوتر می کشم . روژ لب محوم را با انگشت برروی لبهایم پخش می کنم .ضبط را روشن می کنم .اجبار صبح زود بیدار شدن را دوست ندارم .  نگاهی به ساعت می اندازم . باز هم دیر شده . .وارد کوچه که می شوم سعی می کنم به یاد بیاورم امروز روز زوج است یا فرد . تنها حسن این طرح زوج و فرد آن است که آمار روزها از دستت در نمی رود .روزهای فرد را بیشتر دوست دارم چون بالاجبار به دلیل زوج بودنم باید از کوچه پس کوچه ها بروم و چقدر دوست دارم راندن در کوچه ها را .باران می بارد . کمی شیشه را پایین می دهم .
بوی نم شامه ام را نوازش می دهد .باران جایش را به تگرگ می دهد. برگهای سبز جدا شده از درختان شیشه را پوشانده است . کناری می ایستم . دستم را از پنجره بیرون می کنم .باران را حس می کنم . مغزم برروی یک جمله از ترانه ای که می شنوم قفل می شود :" خدا به موقع می رسه ، فقــــــط ، به این معتقدم "..... ساعت ماشین را نگاه می کنم . ساعت 16:25 نشان می دهد. یادم می افتد که باید درستش کنم . هنوز وقت نکردم . " وقت". چه رابطه ایست بین " وقت" و " تمایل " و " خواستن" و " توانستن" نمی دانم . دنبالش هم نیستم .راستی اگر دیر برسم چه خواهد شد؟ کمی آرامتر می رانم .تصمیم می گیرم دیر برسم . نه . فکر می کنم دوست دارم دیر برسم . همین امروز را
.....
کنار اولین سوپر می ایستم . باران شدیدتر می بارد .خیس می شوم . یک پاکت کوچک شیر "روزانه "با یک شکلات می خرم .یادم می آید اولین بار ی که تبلیغ محصولاتش را دیدم از آن روزهایی بود که روز من نبود .انگار تمام دردهای زندگیم ، ته حلقم تحصن کرده بودند .زیر پل پارک وی که رسیدم سرم را بالا بردم . یک پستان گنده گاو برروی بیلبورد، معلق مابین زمین و هوا   که زیرش نوشته بود " روزانه".انقدر برایم عجیب بود که بی اختیار خندیدم . آنقدر خندیدم تا سیل اشکهایم روان شد .مرا به یاد  زندگی" روزانه "ی خودم انداخت .معلق در هوا ، نمایان ، نا متعارف بی نظیر و مضحک .


وارد اتوبان می شوم . دلم می خواهد تند برانم . هیجانش آرامم می کند .. جاده لغزنده است..این هوا هواییم می کند.یاغی می شوم ...اصلا امروز کار تعطیل !!!امروز را زندگی می کنم ...امروز "روز" می شود و در"روزانه "هایم می درخشد....

No comments:

Post a Comment